شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

۱۳ مطلب با موضوع «امام رضا (ع) :: مدحیه» ثبت شده است

یل یکّه ی بی مَثَل مرتضی
مرا بنده کرد از ازل مرتضی
غلام علی هستم و نوکرِ
علی بن موسی الرضا المرتضی

 

تو رو خدا نگذارید تا خدا بپرم

اگر بناست که تا عرش بی شما بپرم

 

به غیر بام شما هم مگر که بامی هست؟

قرار شد بپرم ، خب بگو کجا بپرم

 

بیا و بال و پرم را بچین تا نروم

از این به بعد اجازه نده مرا بپرم

 

گردیده ام گدای تو یا ایها الرئوف

دست من و عطای تو یا ایها الرئوف

 

صد مرده زنده می شود از لطف دائمت

در صحن با صفای تو یا ایها الرئوف

 

غم های بی حساب مرا زود می برد

نام گره گشای تو یا ایها الرئوف

 

ضریح، اشک، دخیل، آه یک گدا یعنی
نگاه، عشق، تمنای کربلا، یعنی

دو چشم خیس، دو دست، این دل، این دعا، یعنی
شتاب نور، صدا، حضرت رضا، یعنی

دوباره آمده تا محض خاطر دوری
دل شکسته من را ز صحن جمهوری

ای سند نجات من ولایت تو یا رضا

صحن نو و عتیق تو کعبه و کربلا رضا

دلم بود به یاد تو مدینة الرضا رضا

زیارتت به دین من زیارت خدا رضا

تو و کرامتت مرا ز خود مکن جدا، رضا

رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا

روی گلدسته چه خوب اســــت کبوتر بودن

بر بلندای زمان خوشـــــــــــــه ی باور بودن

ریسه در ریسه چراغی به تو چشـمک زدن و

در حرم بودن وپر نور ومــــــــــــــنور بودن

گنبدش دیدن و نقاره شنــــــیدن لب حوض

شب میلاد کــــــــــــــــــــنار غزل تر بودن

خطبه ی چلچله جــــاری شده در دفتر عشق

ماه با چادر گلـــــدار چه محــــــشر بـــودن

زدن بوسه لب پنجــــره خوشـــــــتر باشـــد

یا لب چلچله ها سوره ی کـــــــوثر بــــودن

ماه و خورشید تویی مانــــــــع تردید تویی

عطر پیــراهن یوســـــف گـــــل امید تویی

نمره ی صندلی ام باز در آمد ، هشت است

ساعت رفتن من نیز به مشهد ، هشت است

همه جا مضربی از هشت و به تخت اعداد

آنکه امروز نشسته است به مسند هشت است

بین ما مردم ایران نود و نه درصد

عدد  حاجتمان پنج نباشد ، هشت است

حال و هوای پر زدنم مشهدالرضاست

شوق تمام آمدنم مشهدالرضاست

آنجا مدینه دل ما کربلای ماست

یعنی حسین و هم حسنم مشهدالرضاست

مبعث غدیر موسم حج باز زائرم

وقتی تمام پنج تنم مشهدالرضاست

آرام کن به جامی شور و نوای ما را

 

سلطانی و دمَت گرم (کریمی) داری هوای ما را


 

از سفرهء کریمان عمری است فیض بردیم

 

پر کرده ای همیشه تو کسیه های ما را

 

 

دادیم تا سلامی تحویلمان گرفتی

 

از خاطرت نبردی حتی صدای ما را

 

 

دلم بود و حرم بود و امامم بود و تنهایی
حرم قبله ، حرم کعبه ، عجب احرام زیبایی

به کنج دنج یک حجره ، تماشا داشت اوج او
دلم را کرد اقیانوس ، موسیقی موج او

دو رکعت گریه سر کردم ، دو رکعت خاک گل کردم
دو رکعت با تمام سنگهایش درد و دل کردم

دل کندن دریا به ساحل بستگی دارد

 

به ماه نیمه،‌ ماه کامل بستگی دارد

 

دل بردن و دل دادن و دل کندن و رفتن

 

کار جهان تنها به یک دل بستگی دارد

 

کار جهان را دل مشخص کند هرچند

 

دل هم خودش در اصل به گل بستگی دارد

 

هر خانه‌ای حالش به مادر بستگی دارد

 

در این حرم اما به خواهر بستگی دارد

 

وصل‌است آب ناب سقاخانه بر جنت

 

یعنی شفا این‌جا به کوثر بستگی دارد

 

از مرکز ایران به پایین، دادن حاجت

 

حتما به تأیید برادر بستگی دارد

 

دم نمی‌فهمد دمی هم بازدم را هیچ‌وقت

 

مردم بی‌غم نمی‌فهمند غم را هیچ‌وقت

 

 

 

چشم واکردیم محو گنبدت بودیم باز

 

ما نفهمیدیم این نوع از کرم را هیچ‌وقت

 

 

 

حال که برداشتم سمتت قدم ای کاش که

 

جز به راه طوس نگذارم قدم را هیچ‌وقت