شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

۹ مطلب با موضوع «حضرت اباالفضل (ع)» ثبت شده است

کانال تلگرام قتیل اشک
لینک کانال جهت عضویت:

آب می خواهد چه کار؟ آب آورش را پس دهید
آی مردم ! زود عموی دخترش را پس دهید

دست هایش را چرا در زیر پا انداختید؟
زودتر آن سایه بان خواهرش را پس دهید

لشگر ِ بی آبرو ، این آبرو ریزی بس است
مشک ، یعنی آبروی مادرش را پس دهید

چند صباحی است که بارانیم
در به در کوچه ی حیرانیم
سر به بیابان بگذارم دگر
خسته از این شهر بیابانیم
دست کسی هست به دادم رسد
من که دگر روی به ویرانیم
دور و بر کوچه ی معشوق خود
روز و شبان گرم غزل خوانیم
کاش که از دست قضا لحظه ای
دور سر یار بگردانیم


دور سر ماه بنی هاشمی
نذر قدوم قمر فاطمی


 

آسمان جلوه ای اگر دارد

از نماز شب قمر دارد

شب میلاد تو همه دیدند

نخل ام البنین ثمر دارد

آمدی و حسین قادر نیست

از نگاه تو چشم بر دارد

کوری چشم ابتران حسود

چقدر فاطمه پسر دارد

ای رشید علی نظر نخوری

شهر چشمان خیره سر دارد

 

باب حاجات ، کعبه ی خیرات

بر تو و قدو قامتت صلوات

 

مُرشِدَم گفت که امروز طرب باید داشت

مثل تسبیح فقط ذکر به لب باید داشت

نرسی پای پیاده نفسی تا معراج

رهرو راهِ خدا مرکب شب باید داشت

ای که سلمان شده و در پی مِنّا شدنی

بر سر سفره ات از یار رطب باید داشت

سائلی بر در این خانه تفاوت دارد

پیش ارباب کرم دست طلب باید داشت

از مقامات ابالفضل چنین دانستم

پیش از هرچه در این راه ادب باید داشت

 

هرکه از سیره ی سقا خبری داشت پرید

هرکه از راهِ ادب بال و پری داشت پرید

 

جمعمان جمع که تا نقش خیالی بزنیم

کوچه باغی برویم و پر و بالی بزنیم

پای حافظ مِی ای از شعر زلالی بزنیم

جمعمان جمع بیایید که فالی بزنیم

 

شاهِ شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

 

بگذارید از این فاصله بویی بکشیم

در ِخُم را بگشاییم و سبویی بکشیم

تیغ ابروی کجش را به گلویی بکشیم

صد و سی و سه نفس نعره ی هویی بکشیم

 

از دلِ ما چه به جا مانده؟ که غارت کرده

پسر سوم زهراست قیامت کرده

 

یاوالقمر والشمس مزمل ابالفضل
ای قبله گاه شاعربیدل ابالفضل
الفاظ موج ودامنت ساحل ابالفضل
یادائم الفضل علی السائل ابالفضل

توصاحبم هستی و من تنها رعیت
پابوسی ات را کرده ام با شعر نیت

ای حضرت عیسی مسیح ارمنی ها
ای دستهایت دستگیراهل معنا
یاکاشف الکرب تمام اهل دنیا
یا عمی العباس فرزندان زهرا

ای رب این پیمانه ها باب الحوائج
ای پیر سقاخانه ها باب الحوائج

تا نفس هست تا سلامی هست
بالِ پرواز هست بامی هست
مَحرم است آن کسی که عاشق شد
تا که لیلا بُود پیامی هست
همه جا گشته ایم و فهمیدیم
فقط این گوشه احترامی هست
ما اویسیم و از قَرَن با ما
تا ابد گِرد تو غلامی هست
جبرئیلانِ بامِ عباسیم
تا ابد ما غلامِ عباسیم

لذتم هست که دستم به رهت افتاده
قطعه قطعه بدنم دور و برت افتاده

شمس قرآنی و من٬ ماه، ولیکن سایه
نیستم بهر کسوفت، قمرت افتاده

گرچه جان باخته ام، لیک شدم افسرده
سعی من سود نداد و علمت افتاده