شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

۱۵ مطلب با موضوع «حضرت علی (ع) :: مولودیه» ثبت شده است

و خداوند علی گفت و چنین خلقت کرد
و تو را در دو جهان آینه ی حیرت کرد

در دل کعبه نشستی و دلش روشن شد
کعبه حاجی شد و آماده ی چرخیدن شد

بی سبب نیست که در قلب همه جا داری
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

کعبه شد حاجی و شد مست و چه احرامی بست
«
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست»

 

شد ز نام دگران گرچه مُکَدَر گوشم

خورد از نام علی قند مُکَرر گوشم

هرکسی نام تورا بُرد شنیدم به دو گوش

میبرد فیض زبان را دو برابر گوشم

گوش اِستاده ام از کودکی ام نام تورا

زان اقامه که ز لب ریخت پدر در گوشم

گوش چپ نیست کم از راست که در میلادم

دو سِری خورده مِی از نام علی هر گوشم

آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند

آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند

عشاق روزگار یکی در میان خوشند

نانی که می پزند به همسایه میرسد

این خانواده با خوشی دیگران خوشند

 

از همان روزی که زلف یار را کج ساختند

ذوالفقار این تیغ معنادار را کج ساختند

زلف یار در حجاب و ذوالفقار در نیام

علتی دارد که این آثار را کج ساختند

خشت اول نام حیدر بود و چون بنا نگفت

تا ثریا قد این دیوار را کج ساختند

دوران غربت نبوی سر رسیده است

بهر نبی وصی نه برادر رسیده است

عین هم و لسان هم و چهره ی همند

مولا رسیده یا که پیمبر رسیده است

یک رودخانه از دل جنت خروش کرد

حالا رجب به ساقی کوثر رسیده است

استاد انبیای الهی است مرتضی

پیغمبری اگر چه به آخر رسیده است

اصلا بعید نیست خدا جلوه گر شود

از بیت حق خدای مصور رسیده است

او آمده که بنده به حق رو به رو شود

وقتش رسیده است یدالله رو شود

باید این نفس سرکش ما را ، با کمند تو در حصار کشید

بعد با حلقه های گیسویت ، باید این صید را به دار کشید

دل ما را به زور آدم کن! ، جنبه ی اختیار در ما نیست

کافی است اینهمه بلایی که ، دلم از دست اختیار کشید

صحبت از عشق تو اگر باشد ، کاری از اختیار ساخته نیست

جذبه ی چشم تو دلم را در ، دام "لایمکن الفرار" کشید

 

بازهم آمد شب حیران شدن

وقت جنون وقت پریشان شدن

شکر نوشتم برای دلم

آئینه ای گوشه ی ایوان شدن

کار من و حضرت جبرئیل شد

تا به ابد دست به دامان شدن

پرده بر افتاده خدا خواسته

با همه ی خویش نمایان شدن

تازه از امروز به پیغمبران

واجب عینی ست مسلمان شدن

فصل شراب است به ما واجب است

قبله ی ما ابن ابی طالب است

ستاره   خاک نشینِ    درِ    سرای    علیست

ستاره  هیچ  ، که  عالم به  زیر پای علیست

ملائکه     همه    انگشت    بر   دهان   دارند

در  آن  زمان  که  صدای خدا صدای علیست

قنوت     نافله هایش     ستون عرش خداست

که   عرش   محو   تماشای   ربنای   علیست


باز انگار زمین شوق تکامل دارد

آسمانی شده و قصد تَبتُّل دارد

متلاطم شده تا اَحسن الاحوال شود

متلاطم شده آهنگ تحوّل دارد

نام تو برده اگر برگ تکانی خورده

باد بر دامن تو عرض توسّل دارد

اسداللّهی و تا اوج فلک بیشه ی توست

منزل ارض و سماییت تداخل دارد

آسمان هم به زمین آمده تکثیر شود

اتّفاقات جهان جای ﺗﺄمّل دارد

از قدوم نبوی وار شما مست شده

تا بَرَد نام تو با فاطمه هم دست شده

تو آمدی ستایش بت بی اثر شود
با نام تو زمین و زمان شعله ور شود
رویای مکیان همه زیر و زبر شود
حق است در مدیحت تو مکه کر شود
تمثال دلربای تو تندیس زر شود
باید که چشم باز کند بازتر شود
هرکس که خواست در صف اهل نظر شود
هو یاعلی بگوید و جوری دگر شود

از هوی شما چشمه زمزم جوشید
بی جلوه او جلوه ندارد خورشید

در عرض و سما کار خدا دست علی است
تا کور شود هر آنکه نتواند دید

خدا می خواست دستان شما حبل المتین باشد

و از روز ازل یک پرتو از محراب رویت کعبه ی عرش برین باشد

خدا می خواست چشمان شما عین الیقین باشد

و تو با چشم هایت امر کردی نوکر تو اینچنین باشد

تو ذره پروری کردی و فرمودی : محبّ ما تمام عمر، بعدازمرگ، حتی روز محشر نیز زیر ذره بین باشد

خدا می خواست همخوانیّ کرسی های شعر عرش این باشد :

که شعر شاعران خوب است در وصف امیرالمومنین باشد

به وصف مرتضی ماندیم در باب خداوندی

که مخلوق از کجا می داند آداب خداوندی

به طوف کعبه زنی پاک و  محترم آمد

میان سینه ی او شعله های غم آمد

دخیل بست به دامان صاحب خانه

به سوی رکن یمانی دو سه قدم آمد

صدا زد  ای که مرا میهمان خود کردی

بگیر روی مرا ، لحظه کرم آمد

همینکه دلنگران شد خدا اجابت کرد

صدای اُدخُلی از داخل حرم آمد

قدم نهاد به عرشی ترین مکان و سپس

شکاف سینه ی بیت العتیق هم آمد

میان خانه چه ها شد کسی نمی داند

فقط سلام ملک بود دم به دم آمد

سکوت خلق شکست و پس از گذشت سه روز

زمان جلوه نمایی دلبرم آمد

 

میان صورت او هر چه نور منجلی است

همین بس است ز مدحش که نام او علی است

 

حسود هرگز نیاسود


فقط با یاد حیدر

بزن فریاد حیدر

بگو با شور و مستی

شب میلاد حیدر

 

فَقالَ الله معبود

حسود هرگز نیاسود

 

علی اسرار کعبه

علی سردار کعبه

برایش میشکافد

خدا دیوار کعبه

 

سلامت باد مولود

حسود هرگز نیاسود

 

یا علی یا علی علی حیدر

نصّ قرآن سینجلی حیدر

ذکر هر روز من صد و ده بار

مددی والی الولی حیدر

بی بدل قاهر العدو لله

چون تو ناید دگر یلی حیدر

با نگاهت روانه ی جنت

میشوم بی معطلی حیدر

تو محرک تو مبدا شور

این غزل های تنبلی حیدر

تار و پودش به تو گره خورده

مثنوی های مخملی حیدر

 

ذره ای هستم آفتابم کن

زیر پای خودت ترابم کن