شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

۱۳ مطلب با موضوع «امام حسن (ع)» ثبت شده است

گرچه خاکی است ولی مرقد او کعبه ماست

نام آن گرچه بقیع است ولی عرش خداست

 

حرم کرب و بلا جلوه‌ی بیت الحسن است

حسنیه است به هر جا که حسینیه به پاست

 

طالع هر که حسینی‌ست یقینا حسنی است

که حسین‌ بن‌ علی هم حسن دوم ماست

 

حسنی هستم و از حشر چه باکی دارم؟

که سر و کار غلامان حسن با زهراست

 

اینگونه اگر مست ترین مست جهانم
شور حسن ابن علی افتاده به جانم

جا نیست بنوشم، به سرم باده بریزید
تا غرق شراب آیه‌ی تطهیر بخوانم

در مأذنه‌ی میکده افزوده‌خداوند
یک «اشهد اَنّ الحسن»ی هم به اذانم

افتادم ازآن رویِ پُر از نور، به سجده
بند آمد ازآن زلفِ پر از تاب زبانم

چون لوح و قلم مستم و صد بار نوشتم:
من عاشق آقای جوانان بهشتم


به نبی ثمری به علی پسری
تو به پیکر فاطمه بال و پری
تو به شام سیاه دلم سحری
تو فقط به اشاره دلم ببری
که تو آخر جود و کرم حسنی

به قشنگیِ تو احدی نبوَد
به شجاعتِ تو اسدی نبوَد
و به جز نفست مددی نبوَد
تو بتاب، قمر عددی نبوَد
که تو آخر جود و کرم حسنی

پر کرده ای وجود مرا از قدیم تو
آئینه ی صفات خدای رحیم تو
آقا تمام شهر گدا و کریم تو
یا ایها الکریم ما آمدیم تو  :

این دست های خالی ما را رها مکن
از خود حساب سفره ما را جدا مکن

تو آمدی و ماه خدا آبرو گرفت
خورشید در برابر روی تو رو گرفت
«
باید برای بردن نامت وضو گرفت»
از دست مهربان تو امشب سبو گرفت

صلح تو اعتبار قیام حسین بود
مولا ! اطاعت از تو مرام حسین بود

 

ای عشق ببین حال پریشانی ما را

ای شوق نشان آتش حیرانی ما را

ای شور بیاور میِ توفانی ما را

تا صبح ببین ناد علی خوانی ما را

 

ما مرد شرابیم اگر هست بیارید

ما را به در بیت علی مست بیارید

 

دیدند همه قبله ی دنیا شدنش را

ذوق علی و گرم تماشا شدنش را

دیدند و ببینید مهیا شدنش را

لبخند علی و شب بابا شدنش را

 

تنها نه پدر عاشق خندیدن او بود

تا صبح نبی منتظر دیدن او بود

 

شهرالصیام برهمه دلها مبارک است

ماه نماز و روزه و تقوا مبارک است

بر طایی طریق الی الله ، هرنفس

یا جنبشی که میکند اینجا مبارک است

شهرشلوغ رحمت پروردگاری است

هر اشتیاق دل به مصلی مبارک است

یا کریم  ایام اعتکاف مه نور شد ولی

این فیض پشت خانه زهرا مبارک است

کوی امید کوی بنی هاشم است و بس

عرض ادب به ساحت مولا مبارک است

یا مرتضی علی پسرآورده همسرت

امشب تصدقی بده ،آقا مبارک است

 

نطق مرا عنایت تو باز میکند

تا سرسرای عشق تو پرواز میکند

 

ترنّم جلواتت نسیم آورده

وَ بوی نرگس چشمت شمیم آورده

خدا برای خودش آینه پدید آورد

دوباره یاعلی و یاعظیم آورده

تبارک اله از این خلقت خداوندی

دوباره دست کریمی ، کریم آورده

آماده شد سفره ، کرم ، خِیل گداها

می آید امشب واژه واژه رمز دریا

مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما

مهمان نباشد میزبان عرش اعلا

امشب صفا می بارد از دست کریمی

باید بخوانم یاعلیُّ یاعظیمی

همدم یار شدن دیده تر می خواهد


پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد

عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست

قدم اول این راه جگر می خواهد

 

بال و پرهای به دور و بر شمع ریخته گفت:

بشنود هرکه ز معشوق خبر می خواهد

هرکه عاش شده خاکستر او بر باد است

عاشق از خویش کجا رد و اثر می خواهد

هنر آن نیست نسوزی به میان آتش

پر زدن در وسط شعله هنر می خواهد

در ره عشق طلا کردن هر خاک سیاه

فقط از گوشه چشم تو نظر می خواهد

ظرف آلوده ما در خور سهبای تو نیست

این ترک خورده سبو رنگ دگر می خواهد

زدن سکه سلطانی عالم، تنها

یک سحر از سر کوی تو گذر می خواهد

تا زمانی که خدایی خدا پا بر جاست

پرچم حسن حسن در همه عالم بالاست

 

می شوم اشک در این قافیه دریا دریا

می روم آخر این بادیه دریا دریا

آمدم در گذری که شده مجنون مجنون

می نویسم لب این حاشیه لیلا لیلا

گوشه ای داده به من چشم تو پائین پائین

می برندم ز همین زاویه بالا بالا

سر من گرم شد از گفتن حیدر حیدر

و شنیدم ز همان ناحیه زهرا زهرا

 

دست تقدیر نوشت آینه ای می آید

روی پرچین بهشت آینه ای می آید

 

به یمن مِهر تو شد از سراب، آب درست

بدون مِهر تو از آب شد سراب درست

 

نگاه کردن تو خلقت است تکویناً

نگاه کردی و شد ماه... آفتاب... درست

 

خدا به طرح تو پرداخت، شد امام درست

خدا به شرح تو پرداخت، شد کتاب درست

 

مجموعه ی صفات خدا می شود حسن

اسماء ذات، وقت دعا می شود حسن

 

نه رو به مکه، رو به مدینه نشسته ایم

وقت نماز، قبله ما می شود حسن

 

صد تا پسر به فاطمه روزی کند خدا

یا می شود حسین، و یا می شود حسن

 

مجموعه ی صفات خدا میشود حسن

 

اسماء ذات در همه جا میشود حسن

 

 

نه رو به مکه رو به مدینه نشسته ایم

 

وقت نماز قبله ی ما میشود حسن

 

 

صدتا پسر به فاطمه روزی کند خدا

 

یا میشود حسین و یا میشود حسن