زودتر کاش بمیرم ز غم اما چکنم
مانده ام با تن تبدار توُ با چکنم
خواستم تا که نَگِریَم به کنار بابا
خواستم تا که نَگِریَم به تو اما چه کنم
گریه سخت است به مَردِ تو ولی می گرید
زیر لب زمزمه اش این شده زهرا چکنم
از سر شب که زدی شانه به مویم به لبت
خون به جای نفست آمده حالا چکنم
بسکه خون می چکد از پیرهن تازه ی تو
بارها گفته ام ای وای که بابا چکنم
دیدم آن روز چه آمد به سرت در آتش
مانده بودم که در آن همهمه تنها چکنم
در و دیوار به هم خورد و تو را خُرد نمود
می شنیدم نفست را که خدایا چکنم
من به دنبال توُ فکر همه کشتن تو
کَس نمی گفت که در زیر قدمها چکنم
پلک سرخ تو قرار است مگر وا نشود
تو بگو با دلِ دلتنگ تماشا چکنم
برگرفته از وبلاگ وزین یا شبیر