شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

نبض عالم تند تر از پیش گویا می زند

طبع سرد خاک هم دارد به گرما می زند

علت معراج رفتن ها مشخص شد ، چه بود

هر که زهرا را بفهمد ... دل به دریا می زند

می رود رو به کمال آنقدر که حیدر شود -

ذو الفقار عدل و رحمش ، برق خوشنامی  زند

فاطمه نوریست که وقت طلوعش ، آفتاب -

چون خجالت می کشد از این سمت ، جا می زند

از مناجات خدیجه می شود فهمید که ؛

حرف هایش را چونان طفلی به زهرا می زند !

خانه ی حیدر ندارد احتیاجی به حصیر

مادر این خانه بر فرش جنان پا می زند

واقعش این است دنیا رفته ، به پابوس او

هر چه در ظاهر قدم بر خاک دنیا می زند

پاره ی جان رسول ، آنگونه وارد می شود ؛

که روایت حرف از " قام الیها " می زند

می نویسد تا خدا امضای خود را "فاطمه"

زیر آن با مهر خود " ام ابیها " می زند

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی