ملیکه ای ملکوتی سریر می آید
الهه ای به نقابی حریر می آید
ز عرش بس که فرشته به فرش می بارد
صدای هلهله از چرخ پیر می آید
پیاله ها همه لبریز و تاکها سیراب
چه کوثری است که این سان کثیر می آید
تمام آینه ها را شکسته انوارش
شگفت آینه داری منیر می آید
چنان شکوه نزولش گرفته عالم را
که آفتاب غباری حقیر می آید
زمین به شوق قدومش به خویش می بالد
و هرچه هست به چشمش فقیر می آید
شب است و کعبه چه نا باورانه می بیند
که ابر مهر به این گرم سیر می آید
هزار آبشار از بهشت می ریزد
هزار چشمه به چشمم کویر می آید
به سوی خانه ی خورشید دستهاست بلند
که مادرانه کسی دستگیر می آید
رسید کعبه برای طواف قبله ی خود
به گرد خانه ی او سر به زیر می آید
گشود شهپر خود را و گفت جبرائیل
چقدر زیر قدومت حصیر می آید
ز فرط شوق پیمبر به خود نمی گنجد
ز عطر هر نفسش یا مجیر می آید
گرفت تنگ درآغوش و دید از قلبش
صدای زمزمه ای دلپذیر می آید
تپش تپش ز دلش یا علی علی جاریست
نفس نفس ز لبش یا امیر می آید
رسید تا که بدانند آسمانی ها
برای شیر خدا هم نظیر می آید
بگو به دشمن مولا که دشمن زهراست
هنوز از دهنت بوی شیر می آید
قسم به مادر دریا،قسم به مادر آب
که شور موج به هر آبگیر می آید
طلوع می کند از پشت ابرها خورشید
ز شام غیبت خود گرچه دیر می آید
برای آنکه ببینیم قبر مادر را
ز راه مرحم زخم غدیر می آید