حال و احوال گرفتار تماشا دارد
گریه ی عبـد گنـه کار تماشا دارد
آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی
چون ستاره به شب تـار تماشا دارد
هر چه شد بین من و تـو ز همه پوشاندی
آبروداری ستـّار تماشا دارد
بـارها زیـر همه قـول وقـرارم زده ام
دست گیری تـو هـر بـار تماشا دارد
مهربـانی بـه گنـه کار بُــَود عادت تو
کـرم سفره غـفـّار تماشا دارد
ماه ، ماه رجب و سفره بـه نـام عـلی است
لحظه ی جلوه ، رخ یـار تماشا دارد
عاشق نیمه شب صحن و سرای نـجفـم
حــرم حیـدر کـرّار تماشا دارد
همه ی آرزویم یک سحر کرب و بلاست
شب جمعه حـرم یـار تماشا دارد
مادری دست به پـهلو پـسری پـاره گـلـو
گـریـه ها لحظه دیـدار تماشا دارد
روضـه ی قـحطی آب و لب عـطشان حسین
گـوشه ی صـحن علمـدار تماشا دارد
خاک ری را به بـهای سـر آقـا دادند
زین جهت گریه ی بسیار تماشا دارد
کـاش امسال شـود سال ظهـور دلبـر
پـرچم خیمه ی دلـدار تماشا دارد