شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم

به گدایی در خانه ی تو مفتخریم

تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند

ما همان طایفه ی سینه زن در به دریم

مبتلای غم و درد و تب و آه و شرری

مبتلای غم و درد و تب و آه و شرریم

"امشبی را شه دین در حرمت مهمانی"

به تمنای حضورت همگی نوحه گریم

ما شنیدیم تو را بزم جسارت بردند

بی سبب نیست اگر غمزده و خون جگریم

 

زچه رو در وسط کوچه کشاندند تو را

بر سر سفره ی اغیار نشاندند تو را

 

همه در باده خوری و تو معذب بودی

ز غم و غصه و اندوه لبالب بودی

با جسارت به شما نیز تعارف کردند

با جسارت به شمایی که محجب بودی

بد دهان ها به مقام تو اهانت کردند

عوضش ای ولی الله مودب بودی

بیشتر از همه کس جام بلایت دادند

حجت الله در آن بزم مقرب بودی ؟؟

نکند بر سر و بر سینه زدی اقاجان

یاد رأس و طبق و گریه ی زینب بودی

 

یاد روزی که سگی طعنه به خوبان می زد

خیزران را به دهان و لب و دندان می زد

 

شکرلله که جمال حسنی داشته ای

شکرلله که مجال سخنی داشته ای

شکرلله دم آخر پسرانت بودند

وقت جان دادن خود سربه تنی داشته ای

شکرلله که تن پاک تو پامال نشد

شکرلله که عزیزم کفنی داشته ای

شکرلله که لباس تن تو باقی ماند

شکرلله که شما پیرهنی داشته ای

گرچه دور از وطن افتاده و تنها بودی

شکرلله که عقیق یمنی داشته ای

 

شکر لله که همه هست تو تاراج نشد

خواهرت بر دو سه تا مقنعه محتاج نشد


 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی