شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست

غیر از خدا ، غیر از خدا، غیر از خدا نیست

 

زنجیر ها راه گلویت را گرفتند

در این نفس بالا که می آید صدا نیست

 

چیزی نمانده از تمام پیکر تو

انگار که یک پوستی بر استخوانی است

 

زخم گلوی تو پذیرفته است اما

زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست

 

این ایستادن با زمین خوردن مساوی است

از چه تقلا میکنی ؟ این پا که پا نیست

 

اصلا رها کن این پلید بد دهان را

از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست

 

نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک

اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست

 

این تخته ی در که شده تابوت حالا

بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست

 

اما تو را با نیزه ها بالا نبردند

پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست

 


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی