شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


چند صباحی است که بارانیم
در به در کوچه ی حیرانیم
سر به بیابان بگذارم دگر
خسته از این شهر بیابانیم
دست کسی هست به دادم رسد
من که دگر روی به ویرانیم
دور و بر کوچه ی معشوق خود
روز و شبان گرم غزل خوانیم
کاش که از دست قضا لحظه ای
دور سر یار بگردانیم


دور سر ماه بنی هاشمی
نذر قدوم قمر فاطمی


صحن دله شهر چراغان شده
عشق در این بادیه مهمان شده
هوش و حواس همه ی عرشیان
جمع به یک زلف پریشان شده
شمع شب خانه ی خورشید ها
جلوه ی یک ماه درخشان شده
دامنه ی دامن ام البنین
با گل رویش چو گلستان شده
پای به سر کودکی حیدر است
این که در این مهد نمایان شده


قند دل مادر او گشت آب
تا پدر عباس نمودش خطاب


آمدی ای نور که پیدا شوی
ماه شب چارده ی ما شوی
آمدی ای چشمه ی خورشید تا
روشنی چشم مسیحا شوی
ساقی لب تشنه ی کرببلا
آمده ای تا که تو دریا شوی
آمدی از صلب امیر عرب
تا پسر حضرت زهرا شوی
کودک شیرین علی آمدی
تا نمک سفره ی مولا شوی
ما همگی تشنه لبان توایم
زودتر ای کاش تو سقا شوی


ما همگی کاسه به دست توایم
تشنه ولی یکسره مست توایم


یوسف اگر هست خریدار توست
نرخی اگر هست به بازار توست

بردن دل از همه ی اهل بیت
کار کسی نیست فقط کار توست
هر که فقط خواب تو بیند به خواب
تا ابد الدهر گرفتار توست
هفت بهشتی که خدا گفته است
باغچه ای در پس دیوار توست
مادر من داده مرا دست تو
گفته ابوالفضل نگهدار توست


ذکر مدام دل من صبح و شام
حضرت عباس علیه السلام


ای پسر شیر خداوندگار
وی خم ابروت خم ذوالفقار
در صف صفین زدی کآن چنان
روز به چشم همه شد شام تار
بازی در کودکی ات بود و شد
لشکری از بازی تو تار و مار
میمنه تا میسره ی شام بود
یکسره در ناله ای أین الفرار
زاده ی «شعثا» که همه گفته اند
یک تنه او هست خودش صد هزار
با پسرانش به درک رفته اند
با لب شمشیر تو ای تک سوار


گر بروی میمنه تا میسره
کار سپاهی بشود یکسره


سوره ی خورشید اگر می رسد
در پی آن شأن قمر می رسد
عاقبت از جلوه ی این مهر و ماه
ظلمت ما نیز به سر می رسد
همت و همیّت خون پدر
هر چه که باشد به پسر می رسد
تا که علم بر سر دوش تو هست
کی به سوی خیمه خطر می رسد
ای پدر مشک به اشکت قسم
زخم غم تو به جگر می رسد
قبل رسیدن به کنار تنت
دست برادر به کمر می رسد
قد تو طوبی است چرا اینقدر
قبر تو کوچک به نظر می رسد


ای علم افراشته در عالمین
اکشف یا کاشف کرب الحسین

 

نظرات  (۱)

  • گروه فرهنگی مذهبی ذوالفقار
  • شعبان شد و پیک عشق از راه آمد

    عطر نفس بقیه الله آمد

     با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین

      یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی