گرچه بار گنهم بُرده به تبعید مرا
باز با روی سیه یار پسندید مرا
با روی باز چنان بُرد در آغوش خودش
اصلا انگار گنه کار نمی دید مرا
چرخ ها را زده ام آمده ام خانه ی تو
خودمانی ، کسی جز تو نفهمید مرا
بس که از بوی بد معصیتم بیزارند
یکی از لطف خود احول ، نپرسید مرا
نام رحمن و رحیم تو به من جرات داد
حال ، دست خودتان هست نبخشید مرا
صاحب سفره کریم است که در وقت سحر
بنشاند بغل مرجع تقلید ، مرا
حُکم کردند بگوئید سر سفره ، علی
یعنی ار ناحیه ی او بپسندید مرا
ساده آنست که بر سینه زدن سنگ علی
تا به سنگ محک یار بسنجید مرا
حتم دارم که خدا محض گُل روی حسین
می برد کرببلا تا شب عید مرا
آخر ماه عوض اینکه بگوئید برو
پای شش گوشه ی ارباب ببندید مرا
هر حسینی که بروی لب من می آید
از دل عرش کُند فاطمه تمجید مرا
چرخها را زدهام آمدهام خانهی تو
خودمانیم کسی جز تو نفهمید مرا
حتم دارم که خدا محض گل روی حسین (علیه السلام)
میبرد کرببلا تا به شب عید مرا
یاسر حوتی