تو و تاول وگرمی آفتاب
منو فکر دلشوره های رباب
زبان بسته ای یا ادب کرده ای ؟
بمیرم برایت که تب کرده ای
به لب های خشکت زبان می زنی
زبان را به سقف دهان می زنی
نفس ها هر لحظه کم می شود
سرت بر روی شانه خم می شود
زدم بوسه بر صورتت جمع شد
چرا صورتت اینقدر جمع شد
چه ها با تو این تیر ولگرد کرد
تمام تنت تا سدت درد کرد
نیاورده همراه خود شیر را
رها کن پر ساقه ی تیر را