شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

 

تو و تاول وگرمی آفتاب

منو فکر دلشوره های رباب

زبان بسته ای یا ادب کرده ای ؟

بمیرم برایت که تب کرده ای

به لب های خشکت زبان می زنی

زبان را به سقف دهان می زنی

نفس ها هر لحظه کم می شود

سرت بر روی شانه خم می شود

زدم بوسه بر صورتت جمع شد

چرا صورتت اینقدر جمع شد

چه ها با تو این تیر ولگرد کرد

تمام تنت تا سدت درد کرد

نیاورده همراه خود شیر را

رها کن پر ساقه ی تیر را

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی