شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

 

از بس که اشک ریخته ای پای بسترم

صد بار شده آسمان آوار بر سرم

ساعات آخرم شده زهرای کوچکم

نزدیک تر بیا که تو را سیر بنگرم

آخر نشد به رخت عروسی ببینمت

هر آرزو که بود سوی گور میبرم

حالا برو لباس عزای مرا بپوش

دیگر نشته پیک عجل در برابرم

در راه عشق هستی  خود را فروختم

امشب که میروم کفنی نیست در برم

این لحظه ی فراق که پیشم نشسته ای

خون میچکد برای تو از دیده ی ترم

من زود میروم که نبینم پس از رسول

در بین دود و شعله نشسته است دخترم

من زود میروم که نبینم به کوچه ها

سیلی زند کسی به رخ یاس اطهرم

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی