شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

ای خدا از کجا آمده ام تا به کجا می‌بَریَم

بی پر و بالم و با دست دعا می‌بَریَم

هر شب از لطف تو هم سفره ی ابرارم من

این چه لطفی ست که با دل همه جا می‌بَریَم

چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی 

که تو با توبه‌ ای از دل به سماء می‌بَریَم

با وجودی که ندارم هنری می دانم

عاقبت هم تو شبیه شهدا می‌بَریَم

آنقدر دور تو جبرئیل صفت می گردم 

تا بگوید مرا زیر کساء می‌بَریَم

منم آن سائل خوشبخت که مهمان رضاست

ای خوش آن دم که به ایوان طلا می‌بَریَم

بار من مانده زمین ، مشتریم کیست؟ ، حسین

عن قریب است که تا خون خدا می‌بَریَم

از نجف پای پیاده چه صفایی دارد 

اربعینی که مرا کرب و بلا می‌بَریَم

روزه آن نیست که با جرعه ای افطار شود

روزه آن است که لب تشنه مرا می‌بَریَم

صحن بین الحرمین است همان سعی صفا

کعبه اینجاست ، صفا ، مروه ، چرا می‌بَریَم

یا رب این خون سر و خون گلو نذر حسین 

خرم آن روز که با واعطشا می‌بَریَم

آن که زیر سُمِّ اسب تو را می خواند

گفت الحمد که راضی به قضا می‌بَریَم


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی