شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

غصه نخور کبوتر ، دوباره پر می گیری

ایشالا از فاطمه ، اذن سفر می گیری

پر می زنی با گریه ، برای این گداها

از حرم خاکیه ، زهرا خبر می گیری



غصه نخور کبوتر ، تمومی داره دوری

هر طوری باشه باید ، بریم بقیع یه جوری

بریم با بال خاکی ، زائر مجتبا شیم

آخه حسن غریبه ، آخه تا کی صبوری؟



زخم دل مجتبی ، توی کوچه نمک خورد

نگو نگو که مادر ، بین کوچه کتک خورد

میون درب و دیوار ، گذاشتنش نامردا

یه بار شیشه داشتش ، سالم نموند ترک خورد



غم دلمو شکسته ، خون روی در نشسته

سینه ی یک پرستو ، با میخ در شکسته

اشکای دونه دونش ، میریزه روی گونش

میگه علی علی علی جان ، با نفسای خسته


نظرات  (۱)

من زیاد به وبلاگتون سر میزنم مطالبتون جالبه
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی