شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

او کریم است و بدنبال گدا میگردد

کار صد حاتم طائی بدرش نوکری است

بنویسید به هر خاک بقیع این مصرع

بی حرم ماند بفهمند حسن مادر است

***

من فقیرم،فقیر جود شما

پس بیا و کرم عنایت کن

من گدایی کنم بدرگاهت

تو برات حرم عنایت کن



ای کریم کریم ها آقا

دست من رد نکن ز دامانت

تکه نانی، نه نان نمیخواهم

یک نگاهی ز گوشه چشمانت



قبر پنهان نگته بی سامان

دیده باران به قلب ها طوفان

باید از سینه ناله برخیزد

در عزای کریم آقاجان



شاهد ماجرای کوچه چرا...؟

بین غربت تو بی حبیب شدی؟

من بمیرم برای تو آقا

چقدر بی کس و غریب شدی



بین خاک بقیع پنهانی

شکر لله که تو کفن داری

میوه قلب مادرت زهرا

شکر آقا سری به تن داری



هشت شوال و بی قراری ها

گریه ها ، ناله ها و زاری ها

حبس در سینه یا که پنهانی

دیده هاشان تمام بارانی



ماتمی غربتی و غم دارد

روضه خوان نه ، نه محتشم دارد

روی خاک بقیع سرگردان

زائرش غصه حرم دارد



ای عزیز خدا بیا برگرد

مادرت سر پناه میخواهد

وقت موعود سر رسیده بیا

عمه جانت سپاه میخواهد



هر کجا حرف از مسلمان شد

شیعه تو عذاب دیده بیا

نه سلاحی نه هیچ امیدی

غزه در خاک خون تپیده بیا



***

آقا چه شود که یک نظر برگردی

ای کاش که جمعه بی خبر برگردی

ای منتقم همیشه آل عبا

ما منتظریم از سفر برگردی


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی