شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

چشم ناهید گریه کرده به تو

ماه و خورشید گریه کرده به تو

آسمان مدینه از دردت

بسکه رنجید گریه کرده به تو

حال آشفته وضع زارت را

هر کسی دید گریه کرده به تو

زائری که برای کفترها

دانه پاشید گریه کرده به تو

غصه از دست غصه های دلت

زار نالید گریه کرده به تو

 

سالیانیست دل ما خون است

مثل وضعت نزار و محزون است

 

چشم ما تر شده برای بقیع

گوش ما پر شد از صدای بقیع

به پریشانیت پریشان شد

زلف آشفته در هوای بقیع

چار گنبد طلا بنا کردیم

در دل خویش ما بجای بقیع

هر چه گل هست نذر قبر حسن

هر چه دل هست هم فدای بقیع

عالمی بر حسین گریه کند

دیده ی او به کربلای بقیع

 

روز تخریب قبرهای حرم

روضه ی فاطمه زده به سرم

 

اگر امروز دل کباب شده

دیده ای از غمش پرآب شده

از همان کوچه ی بنی هاشم

قلب شیعه پر التهاب شده

ظلم و جور و ستم به آل علی

بین اهل مدینه باب شده

در و دیوار خانه ای یک روز

بر سر مادری خراب شده

سهم چشمان طفل ها گریه

سهم دست علی طناب شده

 

گله دارد ز زندگانی خود

مادری اول جوانی خود

 

نا نجیبان خیره سر کشتند

دین فروشان بدنظر کشتند

بی خدایان به قصد قرب خدا

عصمت الله پشت در کشتند

همسری را به جرم حب علی

وسط هجمه ی شرر کشتند

آیه آمد(بای ذنب قتل(

مادری را که با پسر کشتند

ناخلف ناخلیفه وقتی شد

کل دین را به این نظر کشتند

 

آنکه بر زخم ما نمک پاشید

نسل سادات محسنی راچید

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی