شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


 

مرید بال زدم تا مراد گریه کنم

به شوق بام تو تا بامداد گریه کنم

و در خیال خودم رفته ام امام رضا

نشسته ام دم باب الجواد گریه کنم

به (التماس دعاهای) کوله بار خودم

به رسم معرفت و رسم یاد گریه کنم

مرور می کنم عمرم چقدر زود گذشت

زیاد وقت ندارم زیاد گریه کنم!!

چه خوب اگر بدهد کربلا به من، من هم

چه داد گریه کنم چه نداد گریه کنم!!

نشسته ام که به یاد یتیم این آقا...

و کارِ یک زنِ رقاصِ شاد گریه کنم!!

ابالجواد، جوادت چه بد تنش افتاد

به، جان پاک جگر گوشه ات زنش افتاد!!

به خاک تیره چرا آفتاب افتاده

نگاه بی رمقش فکر خواب افتاده

جوان تشنه لبی مثل شمع آب شده

لبش به زمزمۀ (آب آب) افتاده!!

به زحمتی طرف درب بسته آمد و حیف...

صدای محتضرش بی جواب افتاده!!

کنیز ها همه با طشت هلهله کردند

تنش به مرحلۀ پیچ و تاب افتاده!!

به دست و پا زدنش بین حجره خندیدند

که احترام امام از حساب افتاده!!

در آخرین نفسش زائر کبودی شد

ز روی صورت مادر نقاب افتاده!!

رسید فاطمه زد شانه گیسوانش را

نشان نداد ولی زخم استخوانش را

شکسته بال و پرش را به آسمان دادند

کنیزها بدنش را تکان تکان دادند

قرار شد که تنش را کشان کشان بکشند

به هم ، مسافتِ تا بام را نشان دادند!!

برای اینکه برایش نما درست کنند

به تیزی لبۀ پله ها زمان دادند!!

همین که شکل لبش فرق کرده یعنی که:

به اشک ما خبر چوب خیزران دادند!!

و اینکه نیز سرش ضربه خورده یعنی که:

دوباره تا دل گودال راهمان دادند!!

هزار شکر که دیگر تنش نمی سوزد

کبوتران که رسیدند و سایبان دادند!!

چقدر خوب همینکه تنی برایش ماند

چقدر خوب که پیراهنی برایش ماند...

 


نظرات  (۱)

  • سجاد شرفخانی
  • با سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت حضرت ابن الرضا (ع)
    به همین مناسبت یه سبک زمینه آماده شده...،
    که خوشحال می شم مورد نقد و بررسی تون قرار بگیره.
    یا رقیه (س)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی