پدر گریه برای پسرش گریه کند
در عزای پسر خون جگرش گریه کند
داغ اولاد پدر را به زمین خواهد زد
شک ندارم که شکسته کمرش گریه کند
زود از عرش معلی به زمین می اید
تا که بالای سر محتضرش گریه کند
ز نفس تنگی سخت ثمرش ناله زند
به تب و لرز بد بال و پرش گریه کند
عوضش میدهد امشب وسط روضه ، خدا
هرکه بر غربت و چشمان ترش گریه کند
نه که تنها من و تو بلکه منا در غم او
بعد از این با نفس نوحه گرش گریه کند
روضه اش باب ورود به محرم باشد
مادرش فاطمه بالای سرش گریه کند
سال ها از غم یک تیر سه پر آب شده
زهر هم بربدن مختصرش گریه کند
سلسله...ناقه ی عریان...پدر و رأس به نی
تا بیاید همگی در نظرش گریه کند
باز هم خاطره ی شام بلا زنده شود
آه... بر مرثیه ی تشت زرش گریه کند
یارقیه به لبش دارد و در حاشیه ی
ربناهای قنوت سحرش گریه کند