غصه و غم، اشک و ماتم را به من دادى حسین
بهترینهاى دو عالم را به من دادى حسین
یازده ماه است کارم را معطل کرده اند
خوب شد ماه محرم را به من دادى حسین
هر زمان دم می دهم یعنى ز تو دم می زنم
نیستم عیسا ولى دم را به من دادى حسین
خانه زاد کربلایم خانه ات آباد باد!
خانه ام آباد شد، غم را به من دادى حسین
پیش ختم الانبیا و پیش ختم الاوصیا
همنشینى دو خاتم را به من دادى حسین
من محرم تا محرم فطرس این خانه ام
بال من افتاد، بالم را به من دادى حسین
من حسینیه شدم رخت سیاهم پرچمم
اى به قربانت که پرچم را به من دادى حسین
کار با باران ندارم گریه هایم را نگیر
بهتر از باران زمزم را به من دادى حسین
ریزه خواران محرم سفره دار عالمند
سفره هاى چند حاتم را به من دادى حسین
من کنار سفره هاى روضه ات آدم شدم
توبه مقبولِ آدم را به من دادى حسین