ضریح، اشک، دخیل، آه یک گدا یعنی
نگاه، عشق، تمنای کربلا، یعنی
دو چشم خیس، دو دست، این دل، این دعا،
یعنی
شتاب نور، صدا، حضرت رضا، یعنی
دوباره آمده تا محض خاطر دوری
دل شکسته من را ز صحن جمهوری
سوار بال ملائک به کربلا ببرد
و بی مقدمه از سعی تا صفا ببرد
کنار علقمه نزدیک شط مرا ببرد
و اوج گیرد و تا گنبدی طلا ببرد
میان گریه افلاک در حوالی صحن
درست در جلوی سنگ فرش خالی صحن
به زیر پرچم سرخی فرود می آیم
شبیه کرنش امواج رود می آیم
و لحظه ای که برای ورود می آیم
اگر اجازه دهد با سجود می آیم
و قبل از آنکه به دور حرم طواف کنم
در آن دقیقه حساس اعتراف کنم
پر فرشته شده فرش زائران اینجا
نگاه می شود انداخت بر جنان اینجا
حرم که داده به زُوار خود امان اینجا
بناست کعبه بچرخد به دور آن اینجا
به واقعیت این امر معترف شد دل
سپس مقابل شش گوشه معتکف شد دل
کمی گذشت صدای فرشته ها آمد
صدای یک دل خسته میان جزر و مد
صدای پر زدن کفتران یک گنبد
و بعد حضرت سلطان، نگاه من، مشهد
پس از زیارت دل، مثل کفتران حرم
دوباره پنجره فولاد، عشق، اشک، قدم
دوباره صحنه یک صحن و یک گدا، یعنی
دوباره معنی یک بام و دو هوا، یعنی
دلی شکسته، قسم، عشق، کربلا، یعنی
سخاوت و کرم حضرت رضا، یعنی
کسی که عاشق دیدار صحن کرب و بلاست
خوش آمدست، جواز مسافرت با ماست