شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

غصه ی هجران یارم کار دستم می دهد

روزگاری انتظارم کار دستم می دهد

گریه خواهم کرد هر آیینه بر احوال خویش

چشم های بی قرارم کار دستم می دهد

باخودم می گویم اقایم رهایم می کند

آخرش این حال زارم کار دستم می دهد

با گناهان روز و شب احساس سنگینی کنم

عاقبت این کوله بارم کار دستم می دهد

هم دروغ مستحبی هم خیانت هم دغل

وای من این کسب و کارم کار دستم می دهد

سفره ی پر زرق و برقی دارم اندر خانه ام

لقمه های شبهه دارم کار دستم می دهد

گرچه آزادم ولی گویم اسیری بهتر است

انتخاب و اختیارم کار دستم می دهد

لیت شعری برلب اما بی تفاوت گشته ام

های و هوی هر شعارم کار دستم می دهد

فکر و ذکرم شد ردیف شعرهای تازه ام

این غزل هایی که دارم کار دستم می دهد

بدحسابم ، حضرت زهرا ضمانت می کند؟

اعتباری که ندارم کار دستم می دهد

دست من خواهد گرفت آن خانمی که ناله زد

دست افتاده ز کارم کار دستم می دهد

 


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی