شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

دوچشمش بسته اما درد دارد

یقینا بیش از اینها درد دارد

بریز آب روان برسنگِ غُسلش

ولی آرام اسما درد دارد

**

نسیم آرامترخوابیده بانو

مزن پروانه پر خوابیده بانو

دگر رخصت نیازی نیست جبریل

مزن دیگر به در خوابیده بانو

**

من و این گریه ی خواهی نخواهی

سیاهی می رود چشمم سیاهی

برای دلخوشیم،گرچه سخت است

بکش از سینه آهی گاه گاهی

**

وجود کودکانم آب رفته

خوشیم با همه سیلاب رفته

ندارم چاره ای جز اینکه گویم

کمی آرام مادر خواب رفته

**

گمانم بعد از این مهمان نداریم

عزیزانم گمانم نان نداریم

کنیزت گفت گُلها وقت بازیست

به او گفتند فضه جان نداریم

**

محال است از تو این نا مهربانی

اگرچه پوست روی استُخوانی

دوباره سرفه کن یعنی که هستی

تکانی خور تکانی خور تکانی


برگرفته از وبلاگ وزین یا شبیر

 


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی