شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


خمیده تر شده ای بسکه درد بسیار است

نرو بمان که امامت غریب وبی یار است


دوباره دوروبر خانه دیدمش امروز

هنوز قنفذ بی شرم فکر آزار است


میان کوچه تورا پیش من کتک می زد

یکی نگفت نزن،فاطمه عزادار است!


زبسکه پلک پراز گریه ات ورم کرده

مرددم که به خواب است یانه بیدار است


سه چارمرتبه امروز برزمین خوردی

عزیز جان علی چشم تومگر تاراست؟
 

بیابه جان حسینت زیاد گریه نکن

که خوب نیست برای کسی که بیمار است


زحال رفته حسن درحیاط افتاده

هنوز لکه خونت بروی دیوار است


دلیل لاغری ات را چه زود فهمیدم

بدون شک همه اش کار نیش مسمار است


بهار  خانه حیدر چرا چنین شده ای

خودت خزانی و پیراهن تو گلزار است


برو که محسن درخون نشسته آنطرف است

بروکه رفتنت انگار بهترین کار است

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی