بی یاری تو یاورت ازدست می رود
روضه بدون منبرت از دست می رود
بی بی اگر قنوت نگیری بدون شک
ذکرودعاومغفرت از دست می رود
خضری که جرعه جرعه بقا بین جام اوست
بی جرعه ای ز کوثرت از دست میرود
رزقی بده که بی برکات دعای تو
دنیاکه هیچ آخرت ازدست می رود
می خواهم از مدینه بگویم عنایتی
بی حال روضه نوکرت از دست می رود
ای پرشکسته کنج قفس بال وپر نزن
اینگونه سرکنی پرت از دست می رود
یک دستی آسیاب نگردان علی که هست
اینگونه دست دیگرت از دست می رود
شبها زسینه ای که شکسته نوانکن
زینب کنار بسترت از دست می رود
پهلو مگیر روی مپوشان نریز اشک
با این سه کار شوهرت از دست می رود
هنگام راه رفتن خود هی زمین نخور
این نیمه جان آخرت از دست می رود
حرف سفرنزن اگرم محتضرشدی
چونکه شهید بی سرت از دست می رود