لذتم
هست که دستم به رهت افتاده
قطعه
قطعه بدنم دور و برت افتاده
شمس
قرآنی و من٬ ماه، ولیکن سایه
نیستم
بهر کسوفت، قمرت افتاده
گرچه
جان باخته ام، لیک شدم افسرده
سعی
من سود نداد و علمت افتاده
لذتم
هست که دستم به رهت افتاده
قطعه
قطعه بدنم دور و برت افتاده
شمس
قرآنی و من٬ ماه، ولیکن سایه
نیستم
بهر کسوفت، قمرت افتاده
گرچه
جان باخته ام، لیک شدم افسرده
سعی
من سود نداد و علمت افتاده