گردیده ام گدای تو یا ایها الرئوف
دست من و عطای تو یا ایها الرئوف
صد مرده زنده می شود از لطف دائمت
در صحن با صفای تو یا ایها الرئوف
غم های بی حساب مرا زود می برد
نام گره گشای تو یا ایها الرئوف
گردیده ام گدای تو یا ایها الرئوف
دست من و عطای تو یا ایها الرئوف
صد مرده زنده می شود از لطف دائمت
در صحن با صفای تو یا ایها الرئوف
غم های بی حساب مرا زود می برد
نام گره گشای تو یا ایها الرئوف
دلم از زلف پریشان تو آشفته تر است
سهمم از هجر تو چشم تر و خونِ جگر است
ذره ای خاک شود مانع وا گشتن پلک
پاک بنما که چنین بودن من درد سر است
با خبر نیست کسی از غم پنهانی من
با وجودی که دلم از تب تو شعله ور است