آب
می خواهد چه کار؟ آب آورش را پس دهید
آی
مردم ! زود عموی دخترش را پس دهید
دست
هایش را چرا در زیر پا انداختید؟
زودتر
آن سایه بان خواهرش را پس دهید
لشگر
ِ بی آبرو ، این آبرو ریزی بس است
مشک
، یعنی آبروی مادرش را پس دهید
آب
می خواهد چه کار؟ آب آورش را پس دهید
آی
مردم ! زود عموی دخترش را پس دهید
دست
هایش را چرا در زیر پا انداختید؟
زودتر
آن سایه بان خواهرش را پس دهید
لشگر
ِ بی آبرو ، این آبرو ریزی بس است
مشک
، یعنی آبروی مادرش را پس دهید
لذتم
هست که دستم به رهت افتاده
قطعه
قطعه بدنم دور و برت افتاده
شمس
قرآنی و من٬ ماه، ولیکن سایه
نیستم
بهر کسوفت، قمرت افتاده
گرچه
جان باخته ام، لیک شدم افسرده
سعی
من سود نداد و علمت افتاده