السلام
ای خزینة الاسرار
السلام
ای مدینة الابرار
السلام
ای عوالم الآیات
السلام
ای جوامع الاخبار
همه
خلقند زیر چادر تو
در
حقیقت تویی تویی ستار
اختیار
نبی است در دستت
مادری
تو به احمد مختار
نیست
اغراق گر بخوانندت
خواهر
تیغ حیدر کرار
چاکر
درگهت چنان حمزه
نوکرت
همچو جعفر طیار
شجر
طیبه تویی زهرا
تا
ابد هستی ای شجر پربار
مصطفایی
ولی به قالب زن
هم
به رفتار و نیز در گفتار
طفل
بیت تو سید الشهدا
کودک
توست سید الابرار
هرکه
جان می دهد به یک نگهت
بایدش
خواند افضل التّجار
چمن
کوچه باغ تو طوبی
خار
کوی تو اعظم الاشجار
گر
جمال خداست همسر تو
تو
جلالی به ایزد غفار
قطره
ای از متانتت شب قدر
ذره
ای از شرافتت اسحار
نه
فقط روز، بلکه نیمه ی شب
بوده
ای در قنوت، مردم دار
مفتخر
از گدایی تو بلال
بهره
مند از غلامی ات عمار
باغ
فردوس، بی رخت پائیز
با
رخ تو خزان، همیشه بهار
جلوات
تو لیلة الاسری
خلواتت،
مشارق الانوار
در
طلوع سه گانه ات هر روز
مرتضی
داشت با خدا دیدار
مهر
تو در عروسی ات، بخشش
رَخت
شام زفاف تو ایثار
منکران
فضیلتت ملحد
مشرکان
کرامتت کفار
چادرت
در سرای اهل یهود
همچو
پیغمبری است در انظار
نوکرانت
همه اولی الالباب
چاکرانت
همه اولی الابصار
پدرت
همچو تاج بر سر تو
همچو
آویز گردنت، کرار
پسرانت
چو گوشواره ی تو
در
تلألو به از دُر شهوار
پدر
و مادرم به قربانت
جان
و مالم به مقدم تو نثار
خون
من فرش مقدمت ای دوست
روی
من خاک درگهت ای یار
ای
که آرد به جای شوهر تو
جبرئیل
از بهشت بر تو انار
غوره
ی باغ تو به از حلواست
دل
روح الامین کند اظهار
علم
ما لا یکون به سینه ی توست
شده
از علم، جان تو سرشار
ای
که فرمود مصطفای عزیز
در
مقام تو مادر احرار
می
رساند به جان من آسیب
هر
چه آرَد به فاطمه آزار
مصطفی
دیده از جهان پوشید
تا
بدان جا رسید آخر کار
که
دم اجر دادن احمد
دخترش
سوخت در پس دیوار
معنی،
آخر چه سان مودت بود
اقربای
رسول و شعله ی نار؟!
بوسه
گاه نبیّ اکرم را
هبه
کردند بر نوک مسمار