عاشقان
در حجاب یکدگرند
پرتو
آفتاب یکدگرند
گاه
تصویر قاب یکدگرند
همه
زیر نقاب یکدگرند
سعی دارند جلوه کم بکنند
خویش را وقف نام هم بکنند
فاطمیّات
یارهای هماند
هر
کدام افتخارهای هماند
همه
آئینهدارهای هماند
دفن
بین مزارهای هماند
گاه زینب؛ گه ام کلثومند
همطراز امام معصومند
این
قبیله عجیب با ادبند
پیش
هم ایستاده در عقبند
همگی
غرق ذات، منقلبند
در
ظهور صفات، هم نسبند
همگی در الست زاده شدند
همه پرچم به دست زاده شدند
مینویسم
من از شما خانم
میبری
تا خدا مرا خانم
تو
بزرگی و ما گدا خانم
السّلامُ
علیکِ یا خانم
ما گرفتار بامهای
توایم
از ولادت غلامهای توایم
عصمت
کامله تو را خوانند
عابده،
فاضله تو را خوانند
عالمه،
عامله تو را خوانند
حیدر
قافله تو را خوانند
کوه توحید منجلی هستی
زینب دوم علی هستی
متشرع
به دین و باور خود
متواضع
کنار خواهر خود
تا
شدی همره برادر خود
متوسّل
شدی به مادر خود
اقتدار حرم به دست تو بود
بعد عباس علم به دست تو بود
گریه
بین شرار میکردی
شعلهها
را مهار میکردی
پابرهنه
فرار میکردی
دختران
را سوار می کردی
همهجا کشتی نجات شدی
سر پناه مخدَّرات شدی
نان
خود را به دختران دادی
سهم
خود را به دیگران دادی
تو
تسلّی به مادران دادی
معجرت
را به خواهران دادی
گیسوی سوخته نقابت شد
گوشهی آستین حجابت شد
به
کجا کارها کشیده شده
سر
بازارها کشیده شده
به
پَرت خارها کشیده شده
معجرت
بارها کشیده شده
خواهرت دیر کرد و افتادی
چادرت گیر کرد و افتادی
تا
ز گودال سر در آوردی
خویش
را نزد خواهر آوردی
سوی
او دیدهی تر آوردی
رو
به سوی برادر آوردی
خواهرانه به هم کمک کردید
نیزه را از گلو در آوردید
برگرفته از وبلاگ وزین امام رئوف