تا بوسه ی خنجری به حلقوم نشست
بر نیزه، سر امام مظلوم نشست
تنها نه فقط میان رگ های حسین
آن نیز ، به قلب امّ کلثوم نشست
***
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بی تابت چه دیدند؟
که زیر سایه ی ا مّ المصائب
تو را اخت المصائب آفریدند
***
آن زینب او، عزیز مردم شده است
این فاطمه اش، ملیکه ی قم شده است
افسوس ! که نام « امّ کلثوم » فقط
مانند مزار مادرش، گم شده است