شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

شد بی ستاره حال و روز آسمانت

انگار رفته راحتی از آستانت

 

هر روز حبست گشت آقا فاطمیه

رفته به زهرا مادرت قد کمانت

 

اشک دو چشم آسمان ها در می آید

شلاق ها وقتی که می افتد به جانت

 

زیر کتک کردی دعا تو قاتلت را

دنیاست شرمنده ز قلب مهربانت

 

تو از خجالت آب گشتی بین زنجیر

جای تمام دشمنان بد دهانت

 

سیلی دوباره سیلی و سیلی و سیلی

جز این ندارد علتی لکنت زبانت

 

لب هات می گوید فقط ای وای قاسم

در لحظه های آسیاب استخوانت

 


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی