شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

کور شد چشمی که تاب دیدن دلبر نداشت

خوار شد هرکس که بر خاک قدومش سر نداشت

بشکند دستی که حتی خطی از کفرت نوشت

لال شد آنکه به لب مدح ابوالحیدر نداشت

در صف محشر کف افسوس بر هم میزند

هرکسی گامی دراین دنیا برایت برنداشت

بی بضاعت بودم اما میل مستی داشتم

دستهای خالیم چیزی کم از ساغر نداشت

صفحه صفحه سیر میکردم غریبی تو را

جلد پشت جلد اصلا غربتت آخر نداشت

آب ونان سفره ات الحق پیمبر ساز بود

این قبیل اعجاز هارا سفره ی دیگر نداشت

جای شک و شبه اصلا نیست.از دین خارج است

هرکسی توحید و اسلام تو را باور نداشت..

حرمت موی سفیدت کار ساز مشکلات

جز عبایت حضرت ختم الرسل سنگر نداشت

از حمایت های تو اسلام عالمگیر شد

این کبوتر بی ابوطالب یقینا پر نداشت..

نقش بر انگشترت نام رسول الله بود

هیچ کس در کل شهر این نقش انگشتر نداشت

ایستادی طعنه خوردی سخت استهزا شدی

صبر بسیار تورا ایوب پیغمبر نداشت

تا قیامت نام تو آویزه ی عرش خداست

تا قیامت دین احمد از تو مومن تر نداشت

طیر جعفر مبداش دستان پر مهر تو بود

مطمئنا بی تو این اوصاف را جعفر نداشت

بی پتاه مکه از الطاف تو سامان گرفت

مهربانیهای تو دست کم از مادر نداشت

پیرمرد طائفه روز وفاتت هیچکس

بیرقی برپا نکرد و چشم های تر نداشت

حضرت یعقوب مکه یوسفت ارث از تو برد

تازه میفهمم چرا آقای ما یاور نداشت

در رجب از فیض نام اطهرت تائب شدیم

ما گدای نسل در نسل ابوطالب شدیم

 


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی