شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

غوطه ور در گناه و عصیانم

تو ولی کشتی نجات هستی

گرچه من تلخ و شورم اما تو

عسلی، شاخه ی نبات هستی

***

رفته قنداقه ات به عرش امشب

فطرس از مقدمت شده خوشحال

نخ قنداقه ات شفای ملک

تو کجا و کجا تهِ گودال؟

***

من برای تولدت ارباب

دوست دارم که پیرهن بخرم

تو هنوزم بی کفن هستی

باید امروز یک کفن بخرم

***

گرچه میلاد توست اما هست

در دلم حرفهای خواهر تو

لحظه ای که رسید در گودال

پیکر انداخت روی پیکر تو

***

گفت من بمیرم ای مظلوم

چه کسی منع ِ چاره ات کرده؟

بی کفن یوسفم در این صحرا

چه کسی پاره پاره ات کرده؟

***

پیکرت زیر نیزه در گودال

مورد حمله و تهاجم شد

در هیاهوی دست و پا زدنت

ناگهان دست و پای من گم شد

***

قتلگاهت برو بیایی شد

تا یکی رفت دیگری آمد

عاقبت ماند پیکری عریان

قاتلی رفت خواهری آمد

***

یک نفر پنجه بین گیسویت

یک نفر میکشید عبایت را

دیدم از دردِ خنجری کهنه

میکشیدی به خاک پایت را

***

نَه زره ،نه عبا ، نه عمامه

نه لباس و نه پیرهن داری

چقدر نیزه رفته در تن تو

رَختِ نیزه مگر به تن داری؟

***

یا اخا، یا غریب، یا مظلوم

چه کسی نیزه در گلویت کرد؟

از عقب میکشید مویت را

بی حیایی که پشت و رویت کرد

***

به من از زیر نیزه در گودال

خاطرم هست دست تکان دادی

چه خداحافظی ِتلخی بود

چه غریبانه تشنه جان دادی

***

از ترک های این لبت پیداست

چند روزی بدون آب هستی

سایبان همیشه بر سر من

تو چرا زیر آفتاب هستی؟

***

نیزه ها را هرآنچه میگویم

از تنت دست بر نمیدارند

چکمه ها در درون گودال از

دهنت دست بر نمیدارند

***

راه و رسم برادری این بود؟

خواهرت را ز خود جدا کردی

بین ِاین چشم های هرزه چطور

دلت آمد مرا رها کردی

 


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی