خانه ام را سوختند و سوخت جانم ، چون علی
ظـالـمـان بـستـند مـحکـم بـازوانـم
، چون علی
پـابــرهـنـه ، سـربـرهنـه ، بی عبـا
، درکـوچـه ها
می کشاندند و پر از خون شد دهانم ،
چون علی
حـرمت سـبط پـیمبـر پیشکش ، بـر پیری
ام
لحظه ای مهلت ندادند و امانم ، چون
علی
او سوار اسب خود می تاخت ، من هم در
پی اش
دست بسته ، خسته و گریان ، دوانم ،
چون علی
جرم من بر شرع ماندن ، راستگویی ،
عصمتست
مـن حـریف خـار چشم و استخـوانم ،
چون علی
آه ، ای مادر چه دردی داشت سیلی
خوردنم؟
قفـل شـد از فرط این سیلی زبانم ،
چون علی
سر اگر افکنده ام ، از شرم یا از ترس
نیست
نــای اِســتــادن نــدارد
زانــوانـم ،چون علی
اهـل بـیـتـم در هـراس و حـرمـتم
ضایـع شده
در عذاب ازچشم های این و آنم ، چون
علی
حق یـک نـعلـیـن پـوشـیـدن نـدارم ای
خـدا
کاش می شد لااقل تنها نمانم ، چون علی