شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


خانه ام را سوختند و سوخت جانم ، چون علی

ظـالـمـان بـستـند مـحکـم بـازوانـم ، چون علی

پـابــرهـنـه ، سـربـرهنـه ، بی عبـا ، درکـوچـه ها

می کشاندند و پر از خون شد دهانم ، چون علی

حـرمت سـبط پـیمبـر پیشکش ، بـر پیری ام

لحظه ای مهلت ندادند و امانم ، چون علی

او سوار اسب خود می تاخت ، من هم در پی اش

دست بسته ، خسته و گریان ، دوانم ، چون علی

جرم من بر شرع ماندن ، راستگویی ، عصمتست

مـن حـریف خـار چشم و استخـوانم ، چون علی

آه ، ای مادر چه دردی داشت سیلی خوردنم؟

قفـل شـد از فرط این سیلی زبانم ، چون علی

سر اگر افکنده ام ، از شرم یا از ترس نیست

نــای اِســتــادن نــدارد زانــوانـم ،چون علی

اهـل بـیـتـم در هـراس و حـرمـتم ضایـع شده

در عذاب ازچشم های این و آنم ، چون علی

حق یـک نـعلـیـن پـوشـیـدن نـدارم ای خـدا

کاش می شد لااقل تنها نمانم ، چون علی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی