شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


نفس نفس زدنم را حسین می بیند

جراحت بدنم را حسین می بیند

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده

و شعله های تنم را حسین می بیند

دویدن از پیِ مرکب برای من سم است

نحیف تر شدنم را حسین می بیند

حریم شخصی من جای این اراذل نیست

غریبی وطنم را حسین می بیند

چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد

ندای واحَسَنم را حسین می بیند

شبیه دامن طفل سه ساله می سوزم

عزای سوختنم را حسین می بیند

تمام فکر من این است لحظه ی تدفین

سفیدی کفنم را حسین می بیند

فقط برای حسین سینه زن شوید امّا

دو دست سینه زنم را حسین می بیند

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی