شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حمید رمی» ثبت شده است

نفس نفس زدنم را حسین می بیند

جراحت بدنم را حسین می بیند

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده

و شعله های تنم را حسین می بیند

دویدن از پیِ مرکب برای من سم است

نحیف تر شدنم را حسین می بیند

دل من باز روضه می خواند ، روضه ی غربت شقایق را

روضه ی حرمت و شکستن را ، روضه ی گریه های صادق را

روضه ای را که باز می خواهند، پر پروانه را بسوزانند

اصلاً انگار شیوه ی خصم است ، نیمه شب خانه را بسوزانند

ترنّم جلواتت نسیم آورده

وَ بوی نرگس چشمت شمیم آورده

خدا برای خودش آینه پدید آورد

دوباره یاعلی و یاعظیم آورده

تبارک اله از این خلقت خداوندی

دوباره دست کریمی ، کریم آورده

آماده شد سفره ، کرم ، خِیل گداها

می آید امشب واژه واژه رمز دریا

مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما

مهمان نباشد میزبان عرش اعلا

امشب صفا می بارد از دست کریمی

باید بخوانم یاعلیُّ یاعظیمی

ستاره   خاک نشینِ    درِ    سرای    علیست

ستاره  هیچ  ، که  عالم به  زیر پای علیست

ملائکه     همه    انگشت    بر   دهان   دارند

در  آن  زمان  که  صدای خدا صدای علیست

قنوت     نافله هایش     ستون عرش خداست

که   عرش   محو   تماشای   ربنای   علیست


باز انگار زمین شوق تکامل دارد

آسمانی شده و قصد تَبتُّل دارد

متلاطم شده تا اَحسن الاحوال شود

متلاطم شده آهنگ تحوّل دارد

نام تو برده اگر برگ تکانی خورده

باد بر دامن تو عرض توسّل دارد

اسداللّهی و تا اوج فلک بیشه ی توست

منزل ارض و سماییت تداخل دارد

آسمان هم به زمین آمده تکثیر شود

اتّفاقات جهان جای ﺗﺄمّل دارد

از قدوم نبوی وار شما مست شده

تا بَرَد نام تو با فاطمه هم دست شده

خدا می خواست دستان شما حبل المتین باشد

و از روز ازل یک پرتو از محراب رویت کعبه ی عرش برین باشد

خدا می خواست چشمان شما عین الیقین باشد

و تو با چشم هایت امر کردی نوکر تو اینچنین باشد

تو ذره پروری کردی و فرمودی : محبّ ما تمام عمر، بعدازمرگ، حتی روز محشر نیز زیر ذره بین باشد

خدا می خواست همخوانیّ کرسی های شعر عرش این باشد :

که شعر شاعران خوب است در وصف امیرالمومنین باشد

به وصف مرتضی ماندیم در باب خداوندی

که مخلوق از کجا می داند آداب خداوندی

می نویسم عشق چون تفسیر شد با نام تو

می نویسم شور چون تعبیر شد با نام تو

تا که در عرش الهی نام زیبایت شکفت

ذکر هر مُلک و مَلَک تکبیر شد با نام تو

شادی و غم در وجود پُر زِ نورت جلوه کرد

جمع بین این دو تا تصویر شد با نام تو

می نویسم پا به پای عالم بالاترین

با افق هایی که تا تکثیر شد با نام تو

یک جهان آمد پدید و قطعه ای از جنس نور

یک زمین آمد که عالم گیر شد با نام تو

حضرت حق سرزمین عشق ها را آفرید

نام زیبای تو بُرد و کربلا را آفرید