شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


عالم تمام عرصه جولان زینب است

 

صد جبرئیل گوش به فرمان زینب است

 

هرچه بلا به راه خدا میرسد نکوست

 

نص صریح آیه قرآن زینب است

 

از بس دعای زینب کبری گره گشاست

 

حتی حسین دست به دامان زینب است

 

آن ما رایت گفتن در اوج غصه ها

 

یک گوشه از حقیقت ایمان زینب است

 

طوفان گریه هاست کمی دیدن حسین

 

تنها دلیل چهره خندان زینب است

 

یک لحظه پا ز راه خدا پس نمی کشد

 

هر کس که عالمانه مسلمان زینب است

 

هر کس که در عزای حسینش شریک شد

 

فردا به لطف فاطمه مهمان زینب است

 

در ماجرای شام دلم قرص و محکم است

 

پرهای جبرئیل نگهبان زینب است

 

حتی برای روزی خود غصه هم نخور

 

روزی خلق دست غلامان زینب است

 

بی تاب و بی تبی مرا بیشتر کنید

 

روزی زینبی مرا بیشتر کنید

 

 

مستی اگر که شرط عبادات می شود

 

پس عشق یار افضل طاعات می شود

 

مستی اگر ز باده زینب شود پدید

 

میخانه نیز قبله حاجات میشود

 

یک روزه راه صد شبه طی میشود رفیق

 

ذکرش دلیل سیر مقامات می شود

 

در ذات لایزال خدا جلوه گر شود

 

هر ذره ای که جلوه این ذات می شود

 

اصلا بدیهی است که سلطان عالم است

 

هر کس غلام عمه سادات می شود

 

یک نسخه ی برابرِ اصلِ ز فاطمه است

 

آنجا که سخت گرم مناجات می شود

 

مبهوت مانده دهر از این صبر بی نظیر

 

نه، بلکه صبر هم به خدا مات می شود

 

آن حالتی که عاشق زینب گرفته است

 

شک هم نکن که افضل حالات می شود

 

یک دم اگر نگاه کند بر دل حقیر

 

دل صاحب تمام کرامات می شود

 

در باب فضل زینب اگر حرف کم زدیم

 

تنها برای عقل مراعات می شود

 

از لحظه ولادت خود با حسین بود

 

تا لحظه شهادت خود با حسین بود

 

 

مرغ دلم به کوی شما پرکشیده است

 

با سر به سوی مجلست امشب دویده است

 

در وادی شجاعت و مردانگی و صبر

 

مردانه چون تو شیرزنی کس ندیده است

 

مشغول فتح کوفه که بودی تمام شهر

 

از نای تو صدای علی را شنیده است

 

از جانب دمشق شما سالیان سال

 

بوی بهشت سمت دل ما وزیده است

 

سوگند میخورم که خدا این غلام را

 

تنها برای نوکریت آفریده است

 

عالم بدان که فخر من این است از ازل

 

زینب مرا برای غلامی خریده است

 

خانم بیا ببین که غلام سیاهتان

 

از هر چه غیر عشق شما دل بریده است

 

این افتخارم است که قلب حزین من

 

تنها برای زینب کبری طپیده است

 

عشقت به جان خریده ام ارزان نمی دهم

 

بی اذن تو به هیچ کسی جان نمی دهم

 

 

بخت دلم بدون نگاهت سپید نیست

 

هرگز کسی ز لطف شما نا امید نیست

 

بی فایده است شور بدون شعور، پس

 

احساسِ بی ولایت زینب مفید نیست

 

مدیون استقامت تو دین احمدی است

 

قرآنِ بی شکوه وجودت، مجید نیست

 

چون کوه استوار، دلِ من به راهتان

 

سرو است در برابر دشمن چو بید نیست

 

بی عشق تو جهادگرِ در مسیر حق

 

حتی اگر که کشته شود هم شهید نیست

 

صد مرده زنده کردن با ذکر یاعلی

 

از نوکران حضرت زینب بعید نیست

 

این ارث مادر است رسیده به زینبش

 

پس بی دلیل موی شما هم سپید نیست

 

بی بی اسیر غصه مادر شدی و پس

 

تا فاطمیه هست دگر عید، عید نیست

 

همواره در عزای شما گریه می کنم

 

نوروز پا به پای شما گریه می کنم


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی