شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

هر چند غرق مشکلیم امّا به زودی

می آید آن حلال مشکل ها به زودی

 

پیداست پشت ابر غیبت روی خورشید

پس می شود روشن دو چشم ما به زودی

 

در پوست خود هم نمی گنجیم از شوق

چون که به زودی می رسد آقا به زودی

 

صبح ظهورش می رسد از سمت مکّه

دنیا گلستان می شود یکجا به زودی

 

صوت دل انگیز اذانش پخش گردد

مثل اذان اکبر لیلا به زودی

 

با اشهد انّ علیاً حجّة الله

خوشحال گردد مادرش زهرا به زودی

 

با ذکر «یا زهرا» رَود سمت مدینه

تا که بگیرد انتقامش را به زودی

 

با هیزمی که یادگاری مدینه است

یک کوه آتش می کند برپا به زودی

 

از خاک بیرون می کشد آن قاتلین را

حکم قصاصش می شود اجرا به زودی

 

شهر مدینه غرق در زوّار گردد

مثل خراسان می شود آن جا به زودی

 

گلدسته ... گنبد ... پنجره فولاد و مرقد

صحن بقیعش می شود زیبا به زودی

 

بالای سقاخانه ی آن می نویسد

یا عمّی العباس ، یا سقا .... به زودی

 

از دست زهرا ـ مادرش ـ می گیرم آخر

برگ برات کربلایم را به زودی

 


 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی