شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


وقت دریا شدن و موسم باران شده است
روضه ات شکر دوباره به من احسان شده است

هر کسی گریه کند غربت بی مثل تو را
هم نفس با نفس شاه خراسان شده است

من بمیرم که به جان دادن تو می خندند
اثر زهر به جسمت چو نمایان شده است

یک طرف زهر هلاهل، طرفی هلهله ها
چقدر بر جگرت زخم، فراوان شده است

سهم آب تو زمین خورد؛ لبت خورد ترک
آب از خشکی لبهای تو گریان شده است

تا سر بام کشیدند تنت را به زمین
بی سبب نیست که گیسوت پریشان شده است

شکر گیسوی تو را پنجه دشمن نکشید
دشمنت پیرهن کهنه ات از تن نکشید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی