شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محسن حنیفی» ثبت شده است

مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است
عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است

مادری افتاده در بستر به حال احتضار
دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است

بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک
ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است

مادر میان بستر خود روضه می خواند
با اشک های کوثر خود روضه می خواند

نیّت نمود و شانه زد بر موی زهرا
با مویه های آخر خود روضه می خواند

او چند مدت رنگ نیلی خواب می دید
بر شاخه نیلوفر خود روضه می خواند

وقت دریا شدن و موسم باران شده است
روضه ات شکر دوباره به من احسان شده است

هر کسی گریه کند غربت بی مثل تو را
هم نفس با نفس شاه خراسان شده است

من بمیرم که به جان دادن تو می خندند
اثر زهر به جسمت چو نمایان شده است

یاوالقمر والشمس مزمل ابالفضل
ای قبله گاه شاعربیدل ابالفضل
الفاظ موج ودامنت ساحل ابالفضل
یادائم الفضل علی السائل ابالفضل

توصاحبم هستی و من تنها رعیت
پابوسی ات را کرده ام با شعر نیت

ای حضرت عیسی مسیح ارمنی ها
ای دستهایت دستگیراهل معنا
یاکاشف الکرب تمام اهل دنیا
یا عمی العباس فرزندان زهرا

ای رب این پیمانه ها باب الحوائج
ای پیر سقاخانه ها باب الحوائج

 

غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته

گریه ها از پای او را اینچنین انداخته

 

مادری کرده برای بچه های فاطمه

خویش را پای امیرالمومنین انداخته

 

چار فرزند او فدای پنج تن آورده است

سفره نذریست که ام البنین انداخته

 

من در بقیع ناله زدم یا گریستم
باران شدم برای شما تا گریستم
مادر صِدام کردی و شرمنده ات شدم
بودم کنیز و پای تو آقا گریستم
زخمت زیاد بود و تو مادر نداشتی
من هم به جای حضرت زهرا گریستم

این خانه بی تو بی سر و سامان بماند

خون بر جگرها اشک بر مژگان بماند

آبادی یثرب بدون تو خرابه است

حتی فدک هم بعد تو ویران بماند

زینب برای دردهایت نذر کرده

پرسید از من دارد این امکان بماند

بین روضه می شود حس چون حضور فاطمه
بیت الاحزان است هیأت یا که طور فاطمه
ساده و خلوت ولی خیر کثیر عالم است
روضه های خانگی و جمع و جور فاطمه
برکت نذری و نان روضه ها باشد گواه
باز در کار است دستاس و تنور فاطمه

مهربانی کریمه ای خانم

بانوی بی بدیل معصومه

التماس قنوت گریه ی من

الدخیل الدخیل معصومه

 

شرف الشمس شهر قم هستی

از تبار و ذراری خورشید

پای درست ملائکه حاضر

ای پناه مراجع تقلید