شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


با یاد غربت حرمت گریه می کنم

بر قامت  نهیف و خمت گریه می کنم

امشب بجای مردم شهر مدینه هم

با زجه پا به پای غمت گریه می کنم

آری دوباره آتش و چکمه دوباره دود

آقا به اینکه بد زدنت گریه می کنم

کوچه همیشه دست علی بسته دیده است

اما به زخم های تنت گریه می کنم

گریه کن همیشگی روضه ی حسین

بر تازیانه ای که زد به لبت گریه می کنم

ای سفره دار روضه بازار های شام

بر ضربه ای که زد به سرت گریه می کنم

سجاده را کشید به صورت زمین خوری

بر خنده های دو رو برت گریه می کنم

سرفه که می کنی گلویت خسته می شود

آقا به جسم بی رمقت گریه می کنم

یک جرعه آب نیست بنوشی عزیز من

دارم بخاطر عطشت گریه می کنم

لب های خشک تو نمک روضه ام شده

با یاد جد بی کفنت گریه می کنم

عمری نشسته ام در این خانه و هنوز

با حسرت ندیدن حرمت گریه می کنم

 


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی