شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.


چند روز است جهان دور سرم میگردد

گوی خورشید به دور قمرم میگردد

 

هر کجا آه شد آهنگ لبانم، دیدم

دخترم آمده و دور و برم می گردد

 

توبه کردم که نفس های عمیقی نکشم

خنده زخم عذاب جگرم می گردد

 

درد پهلوی من از جای خودش راضی نیست

راه افتاده و دور کمرم می گردد

 

دل اسماء به احوال تنم می سوزد

مرهم آورده و دنبال ورم می گردد

 

حرف تابوت برایم زد و گفتم خوب است

نظرت موجب جلب نظرم می گردد

 

میخ در تیر سه شعبه شود و کرب و بلا

عاقبت موجب قتل پسرم می گردد

***

 

می ریزد از سراسر طوبای دین گله

از غشّ در وفای به عهد و مبادله

 

خاکی،خمیده،دست به پهلو رسیده از

راه پر از نشیب و فراز مجادله

 

او رفته بود تا فدکش را درآورد

از لای بایگانی اسناد باطله

 

جرثومه ای که هیکل منحوس دیو داشت

گردن کشید تا که نماید مقابله

 

با خانمی که بار به همراه می کشید

با حضرت به شیشه ی زر دار حامله

 

رعدی رسید و برق زچشمان او پرید

رویش دچار گشت به تغییر شاکله

 

راضی نشد به سیلی تنها و با لگد

انداخت در میان نفسهاش فاصله

 

در کوچه ها رساندن مادر به خانه شد

بهر پسر بدل به معمای غائله

 

رکعت به رکعت است به منزل رسیدنش

انگار در رکوع و سجود است و نافله

***

زن را میان خانهء شوهر نمی زنند

پاهای نیل را که به کوثر نمی زنند

 

در کوچه راه را به کسی سد نمیکنند...

با ضربهء لگد همه جا ، در  نمی زنند

 

در پیش چشمهای پر از غیرت بتول

پرز طناب گردن حیدر نمی زنند

 

ای دزد بی ملاحظه عصیانگری بس است

آویزه را که از پس معجر نمی زنند

 

این بار شیشه است، دگر بانوک قلاف

سنگ محک به ساحت گوهر نمی زنند

 

وقتی که بچه ها همگی دور مادرند

سیلی دگر به صورت مادر نمی زنند


برگرفته از وبلاگ وزین تب می

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی