طرهء مویی که افسون شد بُلندش می کنند
زُلف مِشکین و چَلیپا را کَمَندش می کنند
می برند و در حیاط خانه جایش می دهند
آن غزالی را که صیادان پسندش می کنند
بی سبب انگور نیشابور ما شیرین نشد
غورهء تلخی که دستت خورد قندش می کنند
هر که منظور نظر شد در بساط عاشقی
بر درِ درگاه سلطان مستمندش می کنند
شعر درهم برهمی گفتم که دیدم در حرم
خادمان با آب و جارو بند بندش می کنند
پس تو دریا هستی و کانون امواج خودی
سورهء عشقی که از سوی خدا نازل شدی