چند صباحی است که بارانیم
در به در کوچه ی حیرانیم
سر به بیابان بگذارم دگر
خسته از این شهر بیابانیم
دست کسی هست به دادم رسد
من که دگر روی به ویرانیم
دور و بر کوچه ی معشوق خود
روز و شبان گرم غزل خوانیم
کاش که از دست قضا لحظه ای
دور سر یار بگردانیم
دور سر ماه بنی هاشمی
نذر قدوم قمر فاطمی