شدخلق دنیا با صد و ده بار حیدر
بالاتراز بالا صد و ده بار حیدر
طوفان قلبم را نجف آرام کرده
آرامش دریا صد و ده بار حیدر
هر جا که در میدان گره برکار می خورد
ذکر لب طاها صد و ده بار حیدر
شدخلق دنیا با صد و ده بار حیدر
بالاتراز بالا صد و ده بار حیدر
طوفان قلبم را نجف آرام کرده
آرامش دریا صد و ده بار حیدر
هر جا که در میدان گره برکار می خورد
ذکر لب طاها صد و ده بار حیدر
مگر نجوم ز بدر الدجی چه می دانند؟
زمینیان ز ستون سما چه می دانند؟
به عقل ناقص ما حق بده به تو نرسد
مگر عقول بشر از خدا چه می دانند؟
و عالمی که به ما خرده از علی گیرند
ز دلربایی مولای ما چه می دانند؟
ساقی
به پیاله باده کم می ریزی
این
میکده را چرا به هم می ریزی؟!
از
گردش ساغرت شکایت دارم
آسوده
بریز! بنده عادت دارم
با
خستگی آمدم؛ فرح می خواهم
سجّاده
و تسبیح و قدح می خواهم
ز
طریق پیروی على، نه اگر بشر به خدا رسد
به
چه دل نهد؟ به که رو کند؟ به چه سو رود؟ به کجا رسد؟
ز
خدا طلب دل مقبلى، به على بجوى توسلى
که
اگر رسد به على دلى، به على قسم به خدا رسد
ازلى
ولایت او بود، ابدى عنایت او بود
ز
کف کفایت او بود ز خدا هر آنچه به ما رسد
نام ما را بنویسید پریشان علی
شیعه مملکت و خطه ی سلمان علی
همه شب سفره ما پر شده با نان علی
کار زهراست که هستیم مسلمان علی
سالیانی است که مسکین و فقیر نجفیم
پادشاهیم ,غلامان امیر نجفیم
شاه ما صاحب لوح و قلم است ای مردم
مهربان است خدای کرم است ای مردم
مونس لحظه ی شادی و غم است ای مردم
از علی هر چه بگوییم کم است ای مردم
ما کجا مدح علی,هرچه بگوییم خطاست
مدح او کار خداوند و نبی و زهراست
می زنم می ، می کشم هو، ساقی کوثر، علی
می کند عشق تو در روز جزا محشر، علی
ابروی تو قابِ اَو اَدنای پیغمبر ، علی
حب تو تنهی عن الفحشاءِوالمنکر، علی
من کیم من خاک پای میثم و قنبر علی
یک نخ از هر وصلهء نعلین تو حبل المتین
پرده دار رازهای چاه تو روح الاَمین
در امان می ماند از کِید همه این سرزمین
یا امین الله فی ارضه امیرالمؤمنین
سایهء تو هست حتما" بر سر رهبر، علی
شیرش حلال آنکه مرا خاک پاش کرد
نانش حلال آنکه مرا مبتلاش کرد
هر آنچه می دهد کرمش کم نمی شود
باید کریم بلکه کرم را گداش کرد
پایم اگر به سمت جهنم نمی رود
دستم توسلی به ضریح عباش کرد
شد ز نام دگران گرچه مُکَدَر گوشم
خورد از نام علی قند مُکَرر گوشم
هرکسی نام تورا بُرد شنیدم به دو گوش
میبرد فیض زبان را دو برابر گوشم
گوش اِستاده ام از کودکی ام نام تورا
زان اقامه که ز لب ریخت پدر در گوشم
گوش چپ نیست کم از راست که در میلادم
دو سِری خورده مِی از نام علی هر گوشم
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند
از هر دو تا نگار یکی ناز می کند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند
نانی که می پزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند
از همان روزی که زلف یار را کج ساختند
ذوالفقار این تیغ معنادار را کج ساختند
زلف یار در حجاب و ذوالفقار در نیام
علتی دارد که این آثار را کج ساختند
خشت اول نام حیدر بود و چون بنا نگفت
تا ثریا قد این دیوار را کج ساختند
باید این نفس سرکش ما را ، با کمند تو در حصار کشید
بعد با حلقه های گیسویت ، باید این صید را به دار کشید
دل ما را به زور آدم کن! ، جنبه ی اختیار در ما نیست
کافی است اینهمه بلایی که ، دلم از دست اختیار کشید
صحبت از عشق تو اگر باشد ، کاری از اختیار ساخته نیست
جذبه ی چشم تو دلم را در ، دام "لایمکن الفرار" کشید
ستاره خاک نشینِ درِ سرای علیست
ستاره هیچ ، که عالم به زیر پای علیست
ملائکه همه انگشت بر دهان دارند
در آن زمان که صدای خدا صدای علیست
قنوت نافله هایش ستون عرش خداست
که عرش محو تماشای ربنای علیست
از هوی شما چشمه زمزم جوشید
بی جلوه او جلوه ندارد خورشید
در عرض و سما کار خدا دست علی است
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
خدا می خواست دستان شما حبل المتین باشد
و از روز ازل یک پرتو از محراب رویت کعبه ی عرش برین باشد
خدا می خواست چشمان شما عین الیقین باشد
و تو با چشم هایت امر کردی نوکر تو اینچنین باشد
تو ذره پروری کردی و فرمودی : محبّ ما تمام عمر، بعدازمرگ، حتی روز محشر نیز زیر ذره بین باشد
خدا می خواست همخوانیّ کرسی های شعر عرش این باشد :
که شعر شاعران خوب است در وصف امیرالمومنین باشد
به وصف مرتضی ماندیم در باب خداوندی
که مخلوق از کجا می داند آداب خداوندی
سرنوشت
ما گره خورده به گیسوی علی
از
ازل چرخانده دلها را خدا، سوی علی
او
مع الحق گفت و از آن روز ما را میکُشند
دار
ما خرما فروشان حلقه موی علی
مانده ام
احمد پیمبر بود یا عطار عشق
بس
که سلمان ها، مسلمان کرد با بوی علی
گر
می اندیشی نماز و روزه ات را میخرند
ای
برادر! این تو و این هم ترازوی علی
بیشتر
از برق دَمهای دو سوی ذوالفقار
دوستان
را کشته خَم های دو ابروی علی
هر
که دل خوش کرده در عالم به نام دیگری
یا
علی نشنیده است از سوی بانوی علی
آری
آداب خودش را دارد اینجا عاشقی
ما
و خاک کوی قنبر، قنبر و روی علی