شعر هیئت

اشعار آئینی

.

.

۶ مطلب با موضوع «امام هادی (ع) :: مرثیه» ثبت شده است

در بارگاه قدس اگر بار میدهند
تنها به احترام رخ یار میدهند
چون در ازاش خون دل و دار میدهند
این بار را به میثم و عمار میدهند
ماییم و بیقراری و حال و هوای تو
باید به صفحه ارنی طرح لن کشید
از زیر کام واژه برایت سخن کشید
آوازه ی صفات تورا تا قرن کشید
باریست بار عشق که باید به تن کشید
شاید به جان دهیم کمی از بهای تو

خون می چکد زدیدۀ در خون شناورم

در بهت چشم های گهربار مادرم

سوز عطـش به ریشۀ من تیشه می زنــد

خشکیده شاخه های بلند صنوبرم

در انتـهای مـغرب رنگ کبود رفت

خـورشیــد پـر فـــروغ جمـال مـنورم

تنها ، غریب ، بی کس و بی آشیان شدی

تبعیدی مجاور یک پادگان شدی

 طوفان غم شکوه بهار تو را گرفت

بیهوده نیست این همه رنگ خزان شدی

 آقا ...  مدینه ، سامره فرقی نمیکند

وقتی شبیه مادر خود قد کمان شدی

 

هشت سالت شد و امام شدی

منبع فیض ناتمام شدی

 نه فقط دوست،بین دشمن هم

مورد لطف و احترام شدی

 هم به زهد و عبادت بسیار

هم به علم وعمل به نام شدی

 مثل جدّت نبی ((امین))شدی و

مثل جدّت علی گرام شدی

 

نیمه شب بود و در حریم حرم
آیه آیه نسیم نازل شد
صحن عبدالعظیم و باران و
شور و حالی عجیب حاصل شد

محو عطر فرشته ها بودم

تا طنین دعا به گوشم خورد

پلک هایم عجیب سنگین شد

رو به روی ضریح خوابم برد

شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم

به گدایی در خانه ی تو مفتخریم

تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند

ما همان طایفه ی سینه زن در به دریم

مبتلای غم و درد و تب و آه و شرری

مبتلای غم و درد و تب و آه و شرریم